وجه وصفی و کاربرد نادرست افعال وجهی

وجه وصفی و کاربرد نادرست افعال وجهی

در مطالب پیشین بیان شد که یکی از اصول درک بهتر متن، کاستن نارسایی‌ها و پیرایش جمله به بهترین وجه است؛ از این‌رو ویراستار با به‌کارگیری صحیح اصول دستور زبان فارسی و به‌کارگیری آن بر خوانش پسندیده‌تر متن تأثیرگذار است. دستور زبان مجموعه‌ای از قواعد و اصول و درواقع صرف و نحو است که به‌منظور درک مناسب گفتار و نوشتار آموخته می‌شود؛ به همین منظور در این نوشتار، یکی از بخش‌های جمله، یعنی وجه وصفی بررسی می‌شود؛ یعنی صورت دیگری از فعل که برخلاف صورت صرفی[۱] شخص و زمان معینی ندارد و برای همۀ اشخاص و زمان‌ها به یک وجه استفاده می‌شود. «کاربرد وجه وصفی در گذشته رایج بوده و امروزه نیز برخی به‌جای استفاده از فعل کامل از آن استفاده می‌کنند» (ذوالفقاری، ۱۳۸۷: ۲۴۲)، اما بهتر است این افعال را به‌صورت وجه صرفی در جمله بیان کنیم. وجه وصفی در بیشتر موارد به‌جای ماضی اخباری، مطلق و مضارع التزامی استفاده می‌شود.

  1. وجه وصفی

کاربرد وجه یا فعل وصفی در جمله تنها به‌صورت زیر است:

  1. نهاد جملۀ وصفی و صرفی یکی باشد:

«همۀ کارمندان سازمان بهزیستی در این نظرسنجی شرکت کرده، سپس پرسشنامه به دبیرخانه ارسال شد».

با توجه به اینکه نهاد دو جملۀ فوق یکی نیست، کاربرد وجه وصفی کرده درست نیست و باید گفت:  شرکت کردند.

  1. بعد از فعل وصفی «واو» نمی‌آید:

«جرج سارتن ابن‌سینا را یکی از بزرگ‌ترین اندیشمندان و دانشمندان پزشکی دانسته و او را مشهورترین دانشمند دیار ایران می‌نامد».

کاربرد «واو» بعد از وجه وصفی دانسته غلط است و باید به‌جای آن از ویرگول استفاده کرد.

همچنین کاربرد چند فعل وصفی در جمله از زیبایی و رسایی متن می‌کاهد و از این‌رو بهتر است افعال وصفی به‌صورت وجه صرفی نوشته شوند:

«عبدالله پدر ابن‌سینا اهل بلخ بوده و در زمان سلطنت نوح پسر منصور، از بلخ به بخارا آمده و کارمند دارایی روستایی به نام خرمیثن شد».

در این جمله وجه صرفی بود به‌جای «بوده» و آمد به‌جای «آمده» بر رسایی متن می‌افزاید. نکتۀ دیگر این است که هنگام صرف افعال وصفی باید به زمان و شخص صورت صرفی فعل در جمله توجه کرد؛ برای مثال در جملۀ فوق، فعل وصفی بوده و آمده را با توجه به فعل شد صرف می‌کنیم و زمان فعل را براساس وجه صرفی مشخص می‌کنیم.

  1. تفاوت وجه وصفی با ماضی نقلی و بعید

در برخی موارد، جزء باقی‌مانده از افعال معین، وجه وصفی محسوب می‌شود که غلط است؛ از این‌رو باید پیش از صرف وجه وصفی به فعل صرفی جمله توجه کرد.

«سال‌ها در کوه و دشت گشته و نمونه‌های فراوان از گیاهان جمع کرده بود».

«باران رحمت بی‌حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی‌دریغش همه‌جا کشیده است».

در این جملات، کلمات «گشته و رسیده» فعل وصفی محسوب نمی‌شوند، بلکه جزء اول ماضی نقلی[۲] و ماضی بعید[۳] هستند که به قرینۀ لفظی حذف شده‌اند؛ بنابراین برای تشخیص وجه وصفی باید به فعل پایانی جمله توجه کرد.

  1. کاربرد نادرست افعال وجهی

افعال وجهی در زبان فارسی عبارت‌اند از: بایست، می‌بایست، باید، می‌باید و شاید «که معمولاً در صرف برخی وجوه فعل مثل التزامی، آینده و افعال غیرشخصی کمک می‌کنند؛ مانند باید بروم، شاید بروم. افعال وجهی قبل از فعل اصلی می‌آیند و تنها به کار نمی‌روند و ممکن است بین آن‌ها و فعل اصلی فاصل بیفتد» (ذوالفقاری، ۱۳۸۷: ۲۴۴). باید توجه داشت که افعال وجهی بایست و می‌بایست با فعل‌های ماضی و افعال وجهی باید، می‌باید و شاید با فعل‌های مضارع به کار می‌روند.

«در هر حال باید آرامش خود را حفظ می‌کردند».

با توجه به اینکه می‌کردند ماضی استمراری[۴] است، به‌جای فعل وجهی ‌باید ضروری است از می‌بایست یا بایست استفاده شود.

«اگر درسش را خوانده است، می‌بایست موفق شود».

با توجه به اینکه فعل جمله مضارع ساده[۵] است، باید به‌جای فعل وجهی می‌بایست از باید یا می‌باید استفاده کرد.

«او می‌باید مفاهیمی را که آموخته بود، به‌درستی بیان می‌کرد».

آموخته بود ماضی بعید است؛ بنابراین باید از فعل وجهی می‌بایست یا بایست استفاده کرد.

نویسنده:

مرجان گلچین، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
دارای چهار سال سابقۀ ویرایش، ویراستار ۳۰ کتاب و بیش از ۱۰۰ مقاله در حوزه‌های مختلف و مدرس کارگاه‌های دستور زبان و ویرایش

مرجان گلچین

[۱]. فعل صرفی فعلی است که زمان و شخص معینی دارد؛ مانند می‌روم، می‌آیی و می‌روند.

[۲]. ماضی نقلی: صفت مفعولی (بن ماضی + ه) + ام، ای، است، ایم، اید، اند.

[۳]. ماضی بعید: صفت مفعولی (بن ماضی + ه) + صرف مصدر بودن: بودم، بودی، بود و…

[۴]. ماضی استمراری: می + ماضی ساده: می‌رفتم، می‌خوردی، می‌خواندی و…

[۵]. مضارع ساده: بن مضارع + شناسه (شوم، شوی، شود و…). بهترین روش برای ساخت بن مضارع این است که هر فعل به‌صورت امری صرف شود، سپس با حذف «ب» از ابتدای آن، بن مضارع به دست می‌آید؛ برای مثال بن مضارع فعل برو، رو است.

مرجان گلچین

نویسنده از: ۱۳۹۸-۱۱-۲۰

۲ بازخورد

بازخورد خود را بنویسید

0