گفتوگو با زینب صادقی نژاد؛ قسمت اول
ویراستاری از آن حرفههایی است که هرچه در آن حرفهایتر باشید، کمتر به چشم میآیید. نشان به آن نشان که اگر متن یا کتابی که میخوانید روان و سلیس باشد و غلط املایی نداشته باشد، چنان [بهدرستی] با آن همراه و همسفر میشوید که هرگز به ذهنتان خطور نمیکند سنگلاخها و موانعی را که مؤلف و مترجم (و گاه هر دو، دست در دست هم) در مسیر سفر ذهنی شما قرار دادهاند، به همت چه کسی از میان برداشته شده است.
در بهترین حالت، روانبودن و سلاست متن را به حساب مترجم میگذارید و برایش سینه به سینه تبلیغ میکنید. اما یا رب مباد آنکه چشمتان به واژهای بیفتد که از چشم ویراستار دور مانده باشد؛ های غیرملفوظی، نیمفاصلهای، پرانتزی که بسته نشده باشد و… . اینجاست که همگی یاد و خاطرۀ ویراستار را زنده نگاه داشته و دادگاهش را، کاملاً علنی، برگزار میکنید.
ویراستار هرچه حاذقتر، گمنامتر؛ اما برای ما که قرار است پایگاه و مأمنی برای ویراستاری و ویراستاران باشیم، ماجرا باید طور دیگری باشد. پس بنای ما بر این که در فواصل و فصول مختلف، ویراستاران خبرهای را که بسیار کمتر از حقشان دیده شدهاند، بیشتر بشناسانیم و پای سفرۀ دلشان بنشینیم.
در اولین گفتوگو با زینب صادقی نژاد، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، با بیش از ده سال فعالیت در حوزۀ ویرایش همراه شدهام که حاصل آن را در سه قسمت منتشر خواهیم کرد. در قسمت اول به ضرورت ویراستاری و جایگاه ویراستار در صنعت نشر پرداختهایم.
نیما معارفی
– قبل از هر چیز، از رابطۀ شما و ویراستاری آغاز کنیم؛ از ریشههای علاقه به این کار، تحصیلاتی که در این زمینه داشتهاید، شروع به کارتان در این حوزه و تجاربی که کسب کردهاید.
– واقعیت این است که همیشه مشکلاتی که در خواندن کتابها داشتم، برایم آزاردهنده بود؛ مثلاً اینکه بعضی از کتابها متن روانی نداشتند یا اینکه غلطهای املایی یا تایپی داشتند و حس میکردم که اگر این کتاب ویرایش حرفهایتری میداشت، چقدر میتوانست تأثیرگذارتر و جذابتر باشد. اینکه میشد بهواسطۀ یک ویرایش درست و دقیق، بهجای اینکه حواس مخاطب با غلطهای کتاب پرت شود، در خود کتاب و متن کتاب متمرکز و غرق شود.
مثل خیلیهای دیگر، پیش از اینکه بهصورت حرفهای کار خودم را شروع کنم، مدتی در جاهای مختلف و مجلات دانشجویی کار کردم. اما کار حرفهای من بعد از آشنایی با گروه ویراستاران حرفهای پارس شکل گرفت. از طریق یکی از دوستانم با این گروه آشنا شدم و دورۀ ویراستاری را بهصورت حرفهای گذراندم. یکی از بهترین و مفیدترین دورههای آموزشی در زندگی من. وسواس و دقت و سختگیری البته کاملاً بهجایی که مربیان مسلط این گروه داشتند، واقعاً به کار من جهت داد و دقت و مهارتی را که ویراستاران خوب باید داشته باشند در من تقویت کرد.
بعد از گذراندن دورۀ آموزشی، همانجا جذب و مشغول به کار شدم. نزدیک به چهار پنج سال با این گروه بهصورت حرفهای کار کردم تا اینکه کمکم بهعنوان یکی از سرویراستارهای گروه انتخاب شدم. این همکاری ادامه داشت تا اینکه بهدلیل پارهای از مسائل همکاریمان قطع شد. بعد از آن، مدتی در انجمن پدافند غیرعامل، بهصورت پروژهای، فعالیت کردم.
در ادامه، همکاری من با ناشرها و مؤسسات دیگری مثل عصر داستان، متخصصان بدون مرز، انجمن پتروشیمی گاز، نشریۀ وسائل و… شروع شد. کمکم ویرایش محتوایی مطالب چند وبسایت و وبلاگ و پادکست به من پیشنهاد شد و وارد این حوزه شدم که البته شکل و شیوۀ خاص خودش را دارد. نوشتن یا اگر بخواهیم اصطلاح تخصصی این حوزه را بگوییم، «تولید محتوا» برای سایت و در کنار آن ویرایش این نوع خاص از محتوا، سبک و اصول خاص خود را دارد. باید در کنار ویرایش، با بعضی اصول تولید محتوا مثل اصول سئو آشنا باشید تا بتوانید از محتوا و بازخوردی که مخاطب به آن میدهد، بهترین نتیجه را بگیرید.
فعالیتهای من ادامه داشت تا اینکه به ویراستاران بدون مرز رسیدم و خوشحالم که عضو این خانواده هستم و با این گروه فعالیت میکنم.
– شما در حوزههای مختلف ویرایش متن فعال بودهاید؛ ویرایش مقاله، کتاب، محتوای سایت و… ویراستاری در این حوزههای مختلف چه شباهتها و چه تفاوتهایی با هم دارند؟
– ببینید، زمانی که ما در روزنامه و در واقع در نشر خبر ویراستاری میکنیم، کار با سرعت خیلی بیشتری انجام میشود و بعضی تأکیدها هم کمتر است. در حوزۀ خبر، بهطور کلی به ویرایش صوری اهمیت داده میشود؛ مثلاً فاصلهها و نیمفاصلهها، غلطهای املایی و… در واقع متن باید ظاهر مرتبی داشته باشد تا چاپ شود. متأسفانه سرعت کار خبر هم ایجاب میکند که خیلی از وسواسهای لازم به خرج داده نشود.
اما در حوزۀ کتاب رقابت بین ویراستاران شدیدتر میشود و اینجاست که مهارت واقعی ویراستار دیده میشود و ویراستاران حرفهای از مبتدی یا بهتر است بگوییم سره از ناسره تشخیص داده میشود. در ویرایش کتاب شما وقت کافی دارید و میتوانید زمان بگذارید و باید این کار را بکنید تا یک مطلب شستهرفته را ارائه دهید. وقتی که وارد حوزۀ نشر میشویم، مسئلۀ مهم، شیوهنامههای مختلفی است که مطرح میشود. اینکه شما چقدر با شیوهنامهها آشنا باشید، چقدر بخواهید آنها را اعمال کنید، چقدر به آنها نقد داشته باشید و چقدر حرف برای گفتن داشته باشید که مثلاً بگویید این شیوهنامه اینجایش مشکل دارد یا آنجایش اشکال ندارد. ویرایش کتاب دقیقتر است و مهارتی ورای مهارت خبر را میطلبد.
وقتی به ویرایش در حوزۀ سایتها، محتواهای آنها و حتی وبلاگها میرسیم، فضای کار متفاوت است. خوشبختانه خیلی از وبلاگنویسها اهمیت ویراستاری را درک کردهاند و به ویراستاری مطالبشان علاقهمند شدهاند. وقتی وارد حوزۀ ویراستاری محتوایی سایت شویم، وارد حوزۀ سئو هم میشویم. هدف از انتشار یک محتوا دیدهشدن آن است. دیدهشدن محتوا هم بستگی زیادی به نحوۀ استفاده از واژهها دارد.
نکتۀ مهم در این حوزه این است که وقتی مخاطب واژهای را در اینترنت جستوجو میکند، لزوماً به همان صورتی که در فرهنگ املایی آمده آن را تایپ نمیکند؛ مثلاً به نیمفاصله اهمیت نمیدهد، به «ۀ» اهمیت نمیدهد و… مخاطب بهسرعت تایپ میکند و میخواهد فوراً به نتیجه برسد. پس ما باید سابقۀ ذهنی مخاطب و ذهنیتی را که دربارۀ چگونگی نوشتن واژهها دارد یا بهتر است بگوییم حافظۀ بصری و تاریخی او را در نظر بگیریم. اینها نکاتی است که در ویرایش محتوای سایت مطرح میشود. البته این حوزه جدید است و مبحث سئو با اینکه در کشورهای دیگر قدمت بیشتری دارد، در کشور ما شاید بتوان گفت نوزاد نوپایی است که بهتازگی آنطور که باید دارد به آن توجه میشود. |
تولید محتوا و دیجیتالمارکتینگ شاید در خارج از مرزهای ایران خیلی فراگیرتر باشد و زودتر از اینها جا افتاده باشد؛ اما کسبوکارهای استارتاپی در کشور ما بهتازگی مطرح شدهاند که البته با وجود مشکلات فراوان، رشد خوب و درخور توجهی هم کردهاند. شاید دو یا سه سال باشد که واژۀ استارتاپ را اینقدر زیاد میشنویم.
خب وقتی این حوزهها و زمینهها وارد میشود، اقتضائات آن هم وارد میشود و حالا باید ویرایشی انجام شود که متناسب با این نوع خاص از محتوا باشد؛ نه آنچه برای ویرایش کتاب انجام میدهیم. در واقع اینجاست که به نظر من انعطاف ویراستار و حوزۀ ویراستاری و از آن مهمتر، مهارت و آشنایی ویراستاران با این اصول به کمک کسبوکارها و دیدهشدن محتواهای اینترنتی و… آنها میآید.
– بعضی فکر میکنند ویراستاری صرفاً تشخیص املای صحیح کلمات و استفاده از نیمفاصله و… است و اینها را برای ویراستارشدن کافی میدانند. از نظر شما ویراستاران حرفهای چه ویژگیهایی دارند و تعریف شما از یک ویراستار خوب چیست؟
– شاید بهتر باشد بگوییم یک ویراستار خوب، در درجۀ اول باید یک مخاطب و یک خوانندۀ خوب باشد. اولین کسی که بعد از مترجم یا مؤلف متن را میخواند، البته اگر متن به ویراستار برسد، ویراستار است. همیشه گفتهایم که ویراستار چشم سوم نویسنده و مترجم است؛ کسی است که متن را میخواند و اگر او متن را بفهمد، میشود گفت که اکثر مخاطبان هم متن را خواهند فهمید. اما اگر ویراستار نفهمد و چیزی از چشمش بیفتد، مخاطبان دیگر آن اشکال را میبینند و با متنی مبهم روبهرو میشوند؛ درنتیجه حق آن متن آنطور که باید ادا نمیشود. بهخاطر همین، ما بهعنوان اولین مخاطب متن باید حواسمان بر کاری که به ما سپرده شده، متمرکز باشد.
ذهن ویراستار باید دربارۀ مطلبی که ویرایش میکند، آماده باشد. حالا دستهای از ویراستاران هستند که تخصصی ویرایش میکنند و دستهای دیگر، ویراستار مطالب عمومی هستند؛ اما ویراستار فقط فاصله و نیمفاصله نیست. فاصله و نیمفاصله در ظاهر کار دیده میشود و زیبایی کار را نشان میدهد. اصطلاحاً ما ویراستاران میگوییم ویرایش صوری کار، مثل نقطه، کاما، فاصله، نیمفاصله و… اینها جلوههای ظاهری هستند و بهقول معروف عروس کار هستند. وقتی که مخاطب کتاب را باز میکند، اولین چیزی که به چشمش میخورد نظمی است که در کار وجود دارد. آیا فاصلهها رعایت شده، نقطه یک بار این طرف نباشد یک بار آن طرف. نقطه و کاما بالا و پایین نباشند. پرش فونت دیده نشود. یکجا کوتیشن نباشد، یکجا گیومه. |
اما وقتی که مخاطب دقیقتر میشود و شروع به خواندن میکند، میرسیم به باطن و زبان سلیس و گویای متن. اینکه متن و جملهها، چقدر روان هستند. چقدر غلطهای املایی وجود دارد یا ندارد. اینکه آیا خود مترجم یا مؤلف فهمیده چه گفته است یا نه. اگر او متوجه نشده، مای ویراستار باید به او بگوییم چه گفته، مفهوم گفته یا نامفهوم، کامل گفته یا ناقص. اگر او متوجه نشده باشد وظیفۀ ویراستار است که بهعنوان دستیار نویسنده یا مؤلف، اشکالهای کار را به او گوشزد کند و بگوید این اشکالها وجود دارد و باید برطرف شود.
در این بین، اینکه همکاری و تعامل نویسنده و مترجم با ویراستار به چه شکل انجام میشود، به مهارت هر دو طرف برمیگردد و اینکه چطور بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند تا درنهایت کاری که به بازار تحویل داده میشود، کار شستهرفتهای باشد و بشود بازخورد خوبی از آن گرفت و مخاطب را جذب کند. مخاطب نباید فکر کند کار شلختهای تحویل گرفته است. این ذهنیت باعث شود کتاب در گوشهای خاک بخورد و هیچ استفادهای از آن نشود یا پیش ناشرها بماند و درنهایت هم خمیر شود و از بین برود، آن هم فقط به این خاطر که ویراستار خوبی نداشته و ویراستاری دقیقی روی متن انجام نشده است.
– دربارۀ ضرورت ویراستاری در لابهلای حرفها مواردی را گفتید. اولاً چقدر واقعاً ضروری است که یک متن، چه ترجمه و چه تألیف، ویرایش شود و اینکه این ضرورت در عمل چقدر رعایت میشود؟
– ضرورت ویراستاری یک چیز واضح است، اما اینکه کسانی که در کار نشر هستند، مثل ناشر، مؤلف، مترجم و…، میخواهند این ضرورت را درک کنند یا نه بحث دیگری است. میرسیم به همان ضربالمثل که «کسی که خوابیده را میشود بیدار کرد، اما کسی که خودش را به خواب زده، نه».
بعضی از ناشرها یا کسانی که در کار تولید متن هستند، حالا به هر شیوهای، فکر میکنند متنی که دارند تولید میکنند تاپترین متن و ذهنی که دارند بهترین ذهن است و هیچ نیازی ندارد که دیگری آن متن را ببیند و بخواهد دربارهاش نظر بدهد. در خارج از کشور، ویراستارها در کنار نویسندهها هستند و از زمانی که نویسنده کار را شروع میکند با هم پیش میروند؛ یعنی نویسنده وقتی میخواهد کارش را شروع کند، ویراستار را بهعنوان یک مشاور در کنار خودش دارد. اما چرا ما نمیخواهیم بپذیریم که صنعت نشر ما هم به این مسئله نیاز دارد.
تا زمانی که ویراستار و مترجم یا ویراستار و مؤلف در حال نوعی زورآزمایی و کلنجاررفتن و کشتیگرفتن با هم باشند، همین آشفتهبازاری را که در صنعت نشرمان میبینید، شاهد خواهیم بود؛ ضرورت ویراستاری حس میشود، اما بهتر است بگوییم که ما مهارت تعامل و مهارت برقراری ارتباط درست و حرفهای بین مؤلف و ویراستار یا مترجم و ویراستار را نداریم.
اشکال شاید بیشتر این باشد که ما ضرورت را درک کردهایم، اما نمیخواهیم وارد این چالش شویم که با مؤلف و مترجم درگیری به وجود بیاید. میگوییم که اگر قرار است با هم درگیر شوند، خیلی خوب، ویراستار را کنار میگذاریم؛ یعنی درنهایت چیزی که قیدش را میزنیم ویراستار و ویراستاری است. میگوییم حالا کار مترجم یا مؤلف را چاپ میکنیم، ولی حوصلۀ درگیرشدن را نداریم. ویراستار بیاید یک چیز بگوید، مترجم یک چیز بگوید و درگیری پیش بیاید و نتیجهاش این شود که کار با تأخیر انجام شود؛ پس به قول معروف عطای کار به لقای آن بخشیده میشود. متأسفانه از همۀ اینها فقط یک چیز فهمیده میشود و یک نتیجۀ نادرست گرفته میشود و آن هم اینکه مترجم مهمتر از ویراستار است؛ قید ویرستار را میشود زد، اما قید مترجم را خیر. |
ادامه دارد…
بازخورد خود را بنویسید