ناشر بین مترجم و ویراستار طرف مترجم را می‌‌گیرد

ناشر بین مترجم و ویراستار طرف مترجم را می‌‌گیرد

تعامل ناشر و ویراستار در قسمت سوم گفت‌وگو با زینب صادقی‌نژاد

در دو قسمت پیشین به اهمیت و ضرورت ویرایش متن و نیز به چالش‌های میان ویراستاران و مترجمان پرداختیم. در قسمت سوم و پایانی این گفت‌وگو مبحث قبلی را ادامه داده و رابطۀ ناشران و ویراستاران را به بحث می‌گذاریم.

 

– از یک‌سو تصور مترجم از ویراستار، کسی است که ویرگول‌گذاری می‌کند، نیم‌فاصله‌ها را مشخص می‌کند، نقطه‌ها را می‌گذارد و…  از سوی دیگر به قول شما مترجم، گوگل‌ترنسلیت تحویل می‌دهد و توقع دارد متنی شاهکار در حد تاریخ بیهقی تحویل بگیرد. این تصور غلط از ویراستار، از کجا ناشی می‌شود؟

– ببینید بحثی که همیشه مطرح بوده، وفاداری به متن است. چیزی که مترجم‌ها همیشه می‌گویند این است که باید به متن وفادار باشیم، باید امانت‌دار متن اصلی باشیم. حالا این میزان وفاداری در کنار تسلط مترجم است که باعث می‌شود بعضی متن‌ها خوش‌خوان باشند، ترجمه‌های خوبی داشته باشند.

اما بعضی متن‌ها حین خواندن فریاد می‌زنند که من متن ترجمه‌ام و تألیف نیستم. کما اینکه برخی تألیفات ما هم متأسفانه کم از ترجمه‌‌های گوکل‌ترنسلیت ندارند و حتماً هر ویراستاری در طول کار حرفه‌ای خود حداقل یک بار با چنین متن‌هایی رو‌به‌رو بوده است.

خب، اگر این مرز وفاداری و امانت‌داری به‌درستی مشخص شود، شما کار ترجمه را انجام داده‌ای و در عین حال متنی را به ویراستار تحویل داده‌ای که مخاطب از خواندنش لذت می‌برد. مخاطب وقتی دارد متن را می‌خواند می‌فهمد که این متن، ترجمه است؛ اما کاملاً در متن حل و جذب می‌شود و متن آن‌قدر خوب بومی‌سازی شده که مخاطب مرتباً ذهنش درگیر نمی‌شود که این در فرهنگ ما نیست، این به ما اشاره ندارد و این متن به درد ما نمی‌خورد.

ما متن را ترجمه می‌کنیم تا به ما سودی برساند. نه اینکه مخاطب وقتی می‌خواند با خودش بگوید این برای ما نیست و… و از هدف اصلی کتاب و متن موردنظر دور شود. مسئلۀ دیگر این است که در متن‌های انگلیسی ضمایر HE و SHE داریم و مشخص است که مخاطب مرد است یا زن. اما در زبان فارسی ما چنین چیزی نداریم. وقتی در فارسی نداریم پس طبیعی است که نباید آن را مرتب منتقل بکنیم و اشاره کنیم «آن مرد… آن زن… » وقتی می‌گوییم «او» مخاطب فارسی‌زبان از ترجمۀ درست متن متوجه می‌شود که الان به زن اشاره داریم یا مرد. خیلی از این ضمیرها را می‌توانیم حذف کنیم.

یک جا روی اینکه «من این حرف را زدم» یا «من گفتم» و روی «من» تأکید داریم و بر منیت تأکید می‌شود؛ پس باید ضمیر آورده شود و یک جا روی آن حرف تأکید داریم و در این صورت دیگر نیاز نیست که ضمیر «من» تکرار شود و بحث تکرار یک سری ضمیرهای بی‌فایده به وجود می‌آید.

همین می‌شود که ما با بحث افراط و تفریط در ترجمه مواجه می‌شویم. بعد از آن هم بحث «گرته‌برداری» به وجود می‌آید و بعد «کلیشه» مطرح می‌شود. همۀ آن‌ها به مهارت ویراستار و پذیرش مترجم بستگی دارد و اینکه مترجم‌های ما چقدر با این حد و مرز و با کار ویرایش آشنا هستند و چقدر قدرت پذیرش دارند.

– تعامل بین مترجم و ویراستار، نقش ناشر را چقدر پررنگ می‌کند؟

– طبیعتاً ناشر بی‌تقصیر نیست و خیلی جاها ناشر خودش سردرگم می‌شود که الان باید طرف ویراستار را بگیرد یا مترجم را. که معمولاً هم طرف مترجم را می‌گیرد؛ اما ناشری کارش خوب پیش می‌رود که بتواند رابطه‌ای دوستانه بین مترجم و ویراستار برقرار کند و این هم به سواد ناشر برمی‌گردد.

برخی ناشرها فقط سرمایه‌گذارند و اصلاً از بازار نشر چیزی نمی‌دانند. در مقابل ناشری هست که خودش سواد نشر دارد، خودش سواد ویرایش دارد، سواد ترجمه دارد و این ناشر است که می‌تواند بین مترجم و ویراستار ارتباط خوبی برقرار کند.

– خیلی جاها ویراستاری شغل دوم در نظر گرفته می‌شود.

– بله خیلی جاها ویراستاری را به‌عنوان شغل دوم در نظر می‌گیرند و مثلاً چند ساعتی در طول شب آن را انجام می‌دهند. در صورتی که کار ویرایش خیلی مهم‌تر از این حرف‌هاست.

ویراستاری کار مهمی است؛ اما مشکل اینجاست که دستمزدی که پرداخت می‌شود دستمزد یک شغل اول نیست. لااقل اینکه ویراستارهای ما این‌طور هستند. اگر دستمزد ویراستاری بتواند یک ماه من را تأمین کند، به همان اکتفا می‌کنم و می‌گویم ویراستاری شغل اصلی من است.

اما زمانی که ویراستار در پایان ماه حتی به اندازۀ کارمندی که حقوق وزارت کار می‌گیرد، دریافتی نداشته باشد، می‌گوید ویراستاری شغل دوم من است و همین باعث می‌شود کیفیت کارش پایین بیاید. چون فکر می‌کنند شغل دوم و بی‌اهمیتی است و آخر شب که خسته‌اند این کار را انجام می‌دهند. اما اگر ویراستار به حقی که دارد برسد، اگر درآمدی را که می‌خواهد، داشته باشد (در این وضعیت که اقتصاد حرف اول را می‌زند) اوضاع متفاوت می‌شود.

اگر می‌خواهیم ویراستاری خوبی داشته باشیم، باید پول خوبی هم بدهیم. اگر می‌خواهیم صنعت نشرمان پیشرفت کند و کتاب‌هایی به بازار بیاید که خواننده را جذب کند، باید ویراستارمان را تأمین بکنیم. ویراستار باید شغلش برایش جذابیت مالی داشته باشد. اگر جذابیت مالی داشته باشد، کارش را خوب انجام می‌دهد. مثل هرجای دیگری که شما اگر حقوق خوب بگیری، کار خوب هم تحویل می‌دهی.

ویراستارانی داریم که می‌گویند خب صفحه‌ای فلان‌قدر به من می‌دهید، پس من هم در همین حد برایتان کار می‌کنم یا حتی خود ناشر می‌گوید در همین حد روی متن کار کنید. شاید بگوییم اخلاقی نیست، اما آیا پرداخت دستمزد کم، آن‌ هم ماه‌ها بعد از انجام کار و با کلی برو و بیا و جرو بحث، اخلاقی است؟ درنهایت هم به آن متن نمی‌توان گفت متن ویرایش‌شده؛ یعنی می‌شود گفت دو سر ضرر؛ شما هزینه کرده‌اید و به ویراستار پول داده‌اید و ویراستار هم از اعتبار خودش خرج کرده، اما هم پول شما و هم اعتبار ویراستار از دست رفته و در مقابل، متن به‌دست‌آمده، متنی درخور نیست.

ناشر مترجم ویراستار

دربارۀ رابطۀ ناشر و ویراستار هم صحبت کنیم. شما با ناشران مختلفی کار کرده‌اید؛ جایگاه ویراستار بین ناشرها چطور است. از درآمد گرفته تا آوردن اسم ویراستار در کتاب. گاهی حتی نام ویراستار در شناسنامۀ کتاب هم نمی‌آید. شما اگر فرضاً روزی در جایگاه ناشر قرار بگیرید، ویراستار چه جایگاهی در تشکیلات شما خواهد داشت؟

– درمورد بحث مالی، یکی از عمده‌ترین مشکلاتی که ویراستار با ناشر دارد این است که حق‌الزحمه‌ها یا دیر پرداخت می‌شود یا کم پرداخت می‌شود، یا اصلاً جوری پرداخت می‌شود که ویراستار قیدش را می‌زند.

حق طبیعی هر فردی است که وقتی کار می‌کند، به قول معروف قبل از خشک‌شدن عرقش دستمزدش را بگیرد. بعضی ناشرها می‌گویند کتاب باید چاپ شود تا پول شما را بدهیم. خب این یعنی چه زمانی؟ مثل این است که مثلاً در یک کارخانۀ تولید لباس، زمانی حق‌الزحمۀ کارگر را بدهند که لباس فروش رفته باشد. این کارگر چقدر باید صبر کند؟ کتاب که پروسۀ طولانی‌تری دارد و برخی کتاب‌ها می‌روند و پشت سد اخذ مجوز می‌مانند.

رابطه‌ای که بین ویراستار و ناشر وجود دارد در بیشتر مواقع بر پایۀ اعتماد متقابل است. ویراستارها خیلی مواقع قراردادی نمی‌بندند و بر مبنای اعتماد کار را انجام می‌دهند. جاهایی هم بوده که با شما قرارداد می‌بندند و در آخر نمی‌توانید حق‌الزحمه‌تان را دریافت کنید. این یعنی کار ویراستار چندان مهم نیست و ویراستار قدرتی برای پیگیری ندارد.

دستمزد ویراستار مگر چقدر است که حالا ناشر بخواهد پولش را هم ندهد یا بخواهد وارد پروسۀ شکایت و… بشود. ناشر باید به این درک برسد که ویراستار دارد برای او کار می‌کند و باید مثل یک کارمند، پولش به‌موقع پرداخت شود.

درمورد جایگاه ویراستار، ضرب‌المثلی هست که می‌گوید «حرمت امامزاده را متولی‌اش نگه می‌دارد.» حرمت ویراستار را هم ناشر است که نگه می‌دارد. جایگاه ویراستار، طراح جلد، صفحه‌آرا و… همۀ این‌ها به دید ناشر و احترامی که برای آن همکار قائل است بازمی‌گردد.

یک زمانی هست که ناشر از بالا نگاه می‌کند و می‌گوید: «تو کارمند زیردست منی»، بعد شیوه‌نامه‌ای دست ویراستار می‌دهد و می‌گوید این را اعمال کن. یک زمانی هم هست که ناشر در تعامل با ویراستار است و می‌گوید: «شیوه‌نامۀ من این است؛ اما اگر شما نظری دارید برای بهترشدنش بگویید. با هم تعامل می‌کنیم و به یک نتیجه‌ای می‌رسیم.» که طبیعتاً من ویراستار برای چنین ناشری با دلسوزی بیشتری کار می‌کنم.

الان مسئله‌ای که وجود دارد این است که هر نشری برای خودش یک شیوه‌نامه دارند. یکی از مشکلات ویراستار این است که وقتی وارد یک نشر می‌شود، فقط باید دوماه وقت بگذارد و شیوه‌نامۀ این نشر را یاد بگیرد. وارد نشر بعدی می‌شود، باید دوماه برای یادگیری شیوه‌نامۀ آن‌ها وقت بگذارد.

این آشفته‌بازار باعث می‌شود که ویراستار سردرگم شود و کارش سخت شود. حالا مسئله‌ای که وجود دارد این است که مثلاً یک ناشر می‌گوید اصلاً نباید قید تنوین‌دار استفاده شود، یا برای فاعل جمع غیرجاندار، حتماً فعل مفرد باید بیاید؛ مثلاً به‌جای «سازمان‌ها واقعاً می‌دانند» بگذاریم «سازمان‌ها به‌طوری واقعی می‌داند»! که این جمله تجربۀ وحشتناک خود من در کار با یک ناشر بود.

این اصلاً پذیرفتنی نیست و وقتی ویراستار می‌گوید این کار ایراد دارد و درست نیست، ناشر نمی‌پذیرد و می‌گوید شیوه‌نامۀ من این است و باید این‌طور عمل شود. یا مثلاً می‌گوید «که»های موصولی همه حذف شوند. خب یک جایی این «که» باید باشد تا بتواند توضیح بدهد که شما دارید توضیح اضافه‌ای را به جمله وارد می‌کنید؛ اما باز هم ناشر قبول نمی‌کند و می‌گوید تمام «که»های موصولی را بردار.

حال این‌ها فقط درباۀ متن است که این همه اعمال سلیقه می‌شود. شما در نظر بگیرد که ما در منابعمان هم هنوز مشکل داریم. هنوز در شیوه‌نامه‌ای که منابع باید مرتب شود هم مشکل داریم. یک انتشاراتی می‌گوید زیر اسم کتاب خط بگذار، یکی می‌گوید اسم کتاب را ایتالیک بگذار، یکی می‌گوید اسم کتاب را داخل گیومه بگذار و… . چرا ما هنوز در منابعمان هم نمی‌توانیم یک شیوه‌نامۀ مستند و معتبر داشته باشیم که تمام ویراستاران به آن رجوع کنند؟ این چه مشکلی به وجود می‌آورد؟

اینکه مخاطب وقتی به کتاب شما رجوع می‌کند دچار آشفتگی ذهنی می‌شود و تازه باید بفهمد شیوه‌نامۀ شما چیست. این آشنایی برای مخاطب زمانبر است. در صورتی که اگر تمامی انتشاراتی‌ها به این نتیجه برسند که اسم کتاب ایتالیک و اسم مقاله داخل گیومه آورده شود، مخاطب هر کتابی را باز کند و انتهای هر کتاب را ببیند می‌فهمد که از این شیوه‌نامه پیروی شده. اما متأسفانه ناشران ما به این اتفاق‌نظر نمی‌رسند و این هم برمی‌گردد به اینکه یک سری از ناشرها می‌خواهند تفاوت ایجاد کنند و بگویند که کار ما متفاوت است. اما نمی‌دانند که این تفاوت را از کجا باید ایجاد بکنند.

آیا منابع ظرفیت این را دارد که شما بخواهید شیوه‌نامۀ جدید را بر آن تحمیل بکنید یا نه؛ که از نظر من نه ظریفیتش را دارد و نه ارزش زمان‌گذاشتن را. درباره درج نام ویراستار که یکی از مشکلات اصلی کار ماست فقط می‌خواهم یک جمله بگویم، اینکه نوشتن نام ویراستار در شناسنامۀ کتاب جزو حقوق حداقلی و پایۀ هر ویراستاری است. پس از تمامی ناشران محترم صمیمانه خواهش می‌کنم به این حقوق حداقلی احترام بگذارند.

– واقعیت این است که شیوه‌نامۀ فرهنگستان خلأهایی دارد. آیا ما به بهانۀ خلأها می‌توانیم هر جوری که دلمان خواست بنویسیم؟ آیا ما مختاریم هرجا که دلمان خواست نیم‌فاصله بگذاریم و آن کلمه را از فرم آشنای خودش دور کنیم؟ مگر ما متن را ویرایش نمی‌کنیم تا خواندن متن را برای مخاطب راحت‌تر کنیم و به او اجازه بدهیم که در کتابی که دستش گرفته و می‌خواند غرق بشود؟ آیا غیر از این است که وقتی توجه‌اش را به چیزی غیر از محتوای کتاب جلب می‌کنیم، نقض غرض کرده‌ایم؟ حتی اگر برای لحظه‌ای روی املای ناآشنای یک واژه مکث کند.

– بحثی که مطرح می‌شود و خیلی باید به آن توجه کرد این است که اولاً قرار نیست روی چیزی تعصب داشته باشیم. دوم اینکه ما قرار نیست دچار افراط و تفریط بشویم و سومین مسئله اینکه قانون بد، بهتر از بی‌قانونی‌ است.

این برمی‌گردد به فرهنگستان ما. فرهنگستان، با همۀ خلأهایی که دارد، به هر حال برای ما منبعی را مشخص کرده تا بازار نشر ما از این آشفتگی و بی‌نظمی بیرون بیاید. حالا ما اگر بیاییم به فرهنگستان کمک بکنیم، در واقع داریم به خودمان لطف می‌کنیم و منتی بر سر فرهنگستان نیست. اگر هم کمک نکنیم و بخواهیم ساز مخالف بزنیم، باز هم عواقبش دامن‌گیر خودمان می‌شود.

به این خاطر که وقتی شیوه‌نامۀ فرهنگستان را اعمال می‌کنید، اگر ناشر گفت چرا این کار را کردی، می‌گویید مرجعی که استفاده کرده‌ام فرهنگستان است. مرجع واحد زبان و ادبیات ما فرهنگستان است و این‌طور گفته. حالا یکی از مشکلات فرهنگستان این است که ما کلمات و عبارات مشابه زیاد داریم مثلاً «از طرف»، «از سوی»، «از جهت» و… مثلاً «ازطرف» نیم‌فاصله است و «از سوی» اصلاً در فرهنگستان نیامده.

دو تا بحث اینجا مطرح می‌شود: اول اینکه گروهی اعتقاد دارند که فقط کلماتی که در فرهنگ املایی آمده را باید اعمال کرد و مشابه‌سازی نباید کرد. گروه دیگر هم معتقدند فرهنگ املایی «ازطرف» را برای نمونه آورده و منظورش این است که «ازسوی» هم باید با نیم‌فاصله نوشته شود.

اگر منطق گروه دوم را بپذیریم، افراط در نیم‌فاصله به وجود می‌آید و نتیجه اینکه وقتی کتابی را باز می‌کنیم، کلمات گروه‌گروه به ‌هم چسبیده‌اند و ممکن است نصف خط را یک کلمه دربربگیرد و… خب حالا باید ببینیم که چه کار باید بکنیم؟ اینجاست که می‌گوییم اصل یکدستی را باید رعایت کرد؛ اما همین رعایت اصل یکدستی هم باید قانونی داشته باشد؛ یعنی اگر «ازطرف» در فرهنگستان با نیم‌فاصله نوشته شده، آن را با نیم‌فاصله بگذاریم، اما برای «از سوی» که در فرهنگ املایی نیامده است تصمیم بگیریم، یا به تبعیت از «ازطرف» همه جای متن با نیم‌فاصله بگذاریم یا کلاً در همه‌ جای متن آن را جدا بنویسیم.

یکدستی یعنی همین. نه اینکه وقتی فرهنگ املایی گفته که «چنان‌که» را نیم‌فاصله بنویسید، کلاً هر جا چنین ترکیبی دیدیم آن را با فاصلۀ کامل بنویسیم و همه جا هم اعمالش کنیم. می‌گوید آن قاعده‌ای که من گذاشته‌ام همه جا اعمال کن و چیزی که من اصلاً درباره‌اش چیزی نگفته‌ام برایش تصمیمی بگیر و به‌طور یکدست اعمالش کن.

ما قرار نیست چیزی را که فرهنگستان تعیین کرده، تغییر بدهیم. اگر قرار باشد ما درمورد هر واژه‌ای نظر بدهیم پس خودمان بنشینیم و یک فرهنگ املایی بنویسیم. نظردادن ما در مورد هر واژه‌ای می‌شود همان شیوه‌نامه‌های متفاوتی که هر ناشری برای خودش دارد.

یا مثلاً در مورد نیم‌فاصله؛ ما قرار نیست از اصل غافل بشویم و به فرع برسیم. ما ویراستاری داریم که آن‎قدر در بحث نیم‌فاصله ریز می‌شود که در همان خط پر از نیم‌فاصله‌های افراطی، دو سه کلمه غلط املایی از زیر دستش در رفته. ببینید، ما قرار نیست خودمان را در متن نشان بدهیم؛ نه مترجم قرار است خودش را در متن نشان بدهد، نه ویراستار و نه شیوه‌نامۀ خاص ناشر.

متنی خوب است که هیچ‌کدام از این‌ها در آن دیده نشود و خواننده به‌راحتی در متن غرق شود و وقتی از کتاب بیرون آمد، اصلاً نفهمد که داشته چیز اضافۀ ناهنجار و غیرلازمی را وارد ذهنش می‌کرده. حالا آن چیز اضافه می‌تواند نیم‌فاصله‌های اضافه باشد یا شکل خاص کلماتی که تا حالا ندیده و در کتاب، تازه به آن‌ها برخورده. ما هیچ‌کدام از این‌ها را نمی‌خواهیم.

هدف ناشر، مؤلف، نویسنده، مترجم، ویراستار و همۀ این‌ها باید این باشد که به چشم نیایند. ما هستیم که دیده نشویم. ما نیامده‌ایم که خودمان را نشان بدهیم. دیده شدن ما فقط باید در پایان کتاب باشد؛ یعنی بعد از خواندن متن، مخاطب ناگهان به خود بیاید و با خود بگوید عجب کتاب روانی و بعد تازه با خود بگوید دم مترجم و ویراستار و ناشر و… گرم به خاطر چنین کتابی.

– قطعاً کسانی با نظریات من و شما مخالف‌اند و نظر دیگری دارند. حتماً نظر آن‌ها را هم می‌گیریم و سعی می‌کنیم گفتمانی شکل بگیرد و نهایتاً به یک راهکار برسیم. مثلاً بعضی اعتقاد دارند که ما باید ذائقۀ مخاطب را تعیین کنیم. آیا اساساً ما می‌توانیم ذائقۀ مخاطب را تغییر بدهیم؟

– جاهایی هست که می‌بینیم سلیقه‌ها کج شکل گرفته و مردم ما دچار کج‌سلیقگی شده‌اند. خود من مثالی که می‌زنم این است که دسته‌ای از مردم چطور سلیقه‌شان قبول می‌کند که فلان لباس را بپوشند. بعضی عقیده دارند که سلیقه‌ها متفاوت است و همه مدل لباس باید در فروشگاه باشد تا خریدار، خودش انتخاب کند.

عده‌ای هم هستند که می‌گویند نه، ما اصلاً فلان چیز بد را وارد بازار نکنیم تا کسی آن را انتخاب نکند. درمورد فرهنگ املایی زبان و دستور خط ما هم دقیقاً چنین چیزی صادق است؛ اما زمانی که ببینیم واژه‌ای غلط است و به ساختار ما ضربه می‌زند. اگر واژه‌ای غلط نیست و به ساختار ما ضربه نمی‌زند و به بهترین شکل همه‌چیز را به مخاطب منتقل می‌کند، نیازی به تغییر ندارد. نیازی ندارد ما یک شکل عجیب و غریب را وارد متن کنیم به این دلیل که می‌خواهیم ذائقۀ مخاطب را تغییر بدهیم.

نیما معارفی

نویسنده از: ۱۳۹۸-۰۹-۲۰

بازخورد خود را بنویسید

0